40.این یکی برا خودمه

این بار میخوام با خودم حرف بزنم

من عزیزم،واقعا خیلی عالی داری پیش میری

با اینکه دوران پی ام اس داره جسمی و روحی اذیتت میکنه بشدت،تو کارات رو تا حد ممکن انجام میدی

میدونم به چی خیلی افتخار میکنم ؟

اینکه امشب دوباره برنامه چیدی

امیدواری به خودت

به اینکه میتونی از پس سختی ها بر بیای

راستی ،فردا چیپس میخرم خودم

خودم برا خودم

بیشتر از غز همه دوست دارم و بهت اهمیت میدم

قول میدم بهت آزار نرسونم،مخصوصا جسمی

و اینکه کلی احترام و محبت بهت بدم

هم با کارهام،هم تو حرف هام

39.برام گل نخر

میم

متنفرم از وقتایی که قهرم و گل میگیری

بارها گفتم چقدر از این کار بدم میاد،ولی تو بازم امروز با یه دسته گل اومدی خونه

چرا یه روز معمولی، این کار رو نمیکنی؟؟

میم

دیشب دعوامون شد

بهم گفتی دروغگو

اینکه این چند روز خودم رو به مریضی زدم

اینکه هیچ کاری انجام نمیدم

میم

من اگر کاری هم بکنم،چه برای خونه،چه برای خودم،به امید قدردانی تو نیست

ولی خب دلم میگیره وقتی منکرش میشی

چطور میشه انقدر بیرحم باشی؟

تو بارها درباره دانشگاه نرفتنم گفتی

درباره سرکار نرفتنم هم

گفتی هزار بار گند هام رو جمع کردی،ولی من نمیدونم کدوم گند

گفتی یه بار هم نشده که کوتاه بیام

ولی من خیلی کوتاه میام و با مهربونی رفتار میکنم،روزی چند بار

گفتی همه جای خونه رو به گه کشیدم،ولی میم،من با این حالم کلی ظرف شستم و کار کردم

میگی مراقبمی،ولی دیروز عصر چند دقیقه کنارت دراز کشیدم و خوابم برد،و تو با داد،من رو از رو مبل پرت کردی

هر بار این کار رو میکنی،و بعد از بیداری،میگی یادم نیست

جدی اگر حرفی نمیزنم،از رو ناز کردن و اذیت کردن نیست

دلم نمیخواد ببینمت

همش دیشب و شبای قبل ترش جلو چشامن

دلم نمیخواد حرف بزنم،عادی باشم باهات

قهر نیستم،بخوام هم نمیتونم گرم بگیرم باهات

خیلی بدجنسی

بدجنس و بیرحم

38.خوب نیستم

اردیبهشت خیلی سریع داره تموم میشه

اردیبهشتی که پر از تفریح و گردش تصورش میکردم

البته که هوای دائماً ابری و بشدت بارونی،بی تاثیر نبودن

امروز از افتضاح ترین روزام بود

اینکه دیر از خواب پاشدم بماند،خونه گند زده که بیشتر گند خورد بماند،حضور طولانی میم که معمولا به جای خوبی ختم نمیشه بماند،گلو درد هم داشتم

البته اینجا که نمیتونم برا بعداً خودم دروغ بنویسم

بیشتر روحی خوب نبودم

و اسکرین تایمم به ده ساعت رسید

رسما خل شدم

نمیدونم چمه،همش خوابای چرت و پرت میبینم دوباره،تو طول روز میخوام ذوب شم از حال بد،حتی نمیرسم قرص هام رو سر وقت مصرف کنم

۲ که شد،پاشدم یه خورده ظرف شستم،و بهترم

میم خیلی گنددماغ میشه موقعی که حالم بده

یعنی رسماً میشه قوز بالا قوز

ولی خب گذشت

و برا فردا برنامه دارم

امیدوارم گلودردم خوب شه

که صبح برم باشگاه

بعد تا عصر به خونه برسم که کمتر فکرم درگیرش باشه

عصر هم خرید پیرسینگ

میخوام پیرسینگ بینی بزنم و از ذوقش،دارم میمیرم

شام هم که مهمون باباییم،بعدشم سینما

روزای شلوغ،حالم بهتره

لعنت به خونه موندن و اسکرول کردن اینستا و یوتوب

37.این کار رو نکن

میم

حتی سختم است پسوند عزیزم رو برات استفاده کنم

کنارم دراز کشیدی

یه ساعته داری شورت های یوتوبت رو اسکرول میکنی

میم

یه هفته س که حموم نرفتی

و من کلی ادکلن به خودم زدم که بوی آزار دهنده ات،کمتر اذیتم کنه

امروز که رو مبل دیدمت،خیلی جا خوردم

تو سرکار نرفته بودی و رو مبل خواب بودی

از بعد عید هم که دانشگاه رفتن رو تعطیل کردی

هر روز منتظرم از سر کارت بخاطر بی انظباطی اخراج بشی

ولی فکر نکنم تو ککت هم بگزه

مطلقا کاری تو خونه انجام نمیدی،رو فرشی رو سه هفته اس که ول کردی،مگه یه تکوندن چقدر سخت و زمانبره؟

جاروبرقی چهار روز بیشتره که وسط هاله

من آشپزخونه رو مرتب و تمیز کردن،هال رو مرتب و تمیز کردن،اتاق رو هم

ولی جارو همون وسطه

نمیدونی چقدر دلم گرفته،و این کارهایی که حتی به چشمت نمیان،چقدر دارن سرد میکنن رابطه مون رو

میم

دیشب تا چهار صبح پای لپ تاپ بودی

فقط یه ربع بینش اومدی برای رابطه

و من رو ول کردی بعدش

حتی صدات زدم،و اونقدر نیومدی که خوابم برد

امروز خیلی مهربون،خیلی منطقی،باهات حرف زدم

ری اکشنت؟ با پرخاش گفتی دست از سرم بردار!هیچوقت پیگیر حالم نشو!...

حس میکنم یکم زیادی برات مایه گذاشتم میم

زیادتر از ظرفیتت

من بارها کلی راه رو کوبیدم برای تو

ولی تو امروز حتی یه تعارف خشک و خالی هم نکردی که تو بارون برسونیم،و من اسنپ گرفتم و رفتم

افتادم رو غلطک و خونه خوبه نسبتا

خودم هم همینطور

ولی تو نه

رابطه مون هم نه

حتی دلم نمیخواد تلاش کنم براش

چون نمی ارزه...

36.اردیبهشت

خب بالاخره اردیبهشت هم رسید و تقریبا یک سومش گذشت و من درگیر pms بودم و حالام که پریودم

نمیدونم چرا تصورم عشق و حال و طبیعت گردی زیاد بود ازش

مخصوصا اینکه کنسل شدن شیراز ،خیلی زد تو ذوقم

کاش میم برای برآورده شدن خواسته هام،یکم بیشتر تلاش میکرد

ولی حتی در حد یک ساعت هم یادش نمیمونه

دوست داشتم حالا که کنسل شده،لا اقل برای جبران،زیادی بگردونتم

ولی خب با کلی اصرار،نهایتا یه دور با ماشین میزنیم

ولی خب من مثل میم نیستم،دیشب که گفت فردا میرم برای ثبت سفارش کامپیوتر جدید،کلی ذوق کردم

حتی تو این وضعیت مالی بد،باز هم مشوق میم هستم

مطمئنم میم برای سال بعد هم یادش نمیمونه،ولی خب من دپست داشتم برای اردیبهشت سال بعد،برنامه بریزه و پول جمع کنه

حتی برای تولدم ایده کادو دادم(پرواز با پاراگلایدر)،مطمئنم پیگیر اونم نمیشه و دقیقه نود یه کادوی دم دستی میگیره یا چه میدونم ،مثلا خودم رو میبره بیرون که یه چیزی انتخاب کنم

اول خواستم خودم اون سفر رو رزرو کنم،اما خب یادم اومد که من از خودم درآمدی ندارم که

پس تا سال بعد به خودم فرصت میدم به درآمد برسم و خودم برای خودم پرواز رزرو کنم

این از من و میم

از آشیونه بگم

خیلی اوضاعش بهتره،تمیز تر و مرتب تر،ولی خب غصه م میگیره وقتی بهش فکر میکنم،چون میم مطلقا کاری انجام نمیده،خصوصا خودجوش،نهایتا با چند بار یادآوری من،آشغالی که دو روزه بو میده رو میزاره دم در،وقتی هم خونه بهم میریزه،کلی بداخلاقی نشون میده و میگه اعصابم خورد میشه خونه اینجوریه

از اندرو خوندم که اگه روزی یکی دو ساعت وقت نمیزاری برای تمیز کردن و رسیدگی به جایی که توش زندگی میکنی،گاوی

این حرف زیادی من رو به فکر فرو برد

فکر اینکه من ناخودآگاه میم رو با شوهرای درپیت دور و بری هام مقایسه میکنم،و میگم درسته بدی هایی داره،ولی خب در ازاش اینجوری و اونجوری نیست که!

آیا من خودم رو لایق پارتنر بهتری نمیدونم؟

یعنی مطمئنم اگه از اندرو بپرسی،میگه که پارتنری که نه تنها هیچ کاری تو خونه انجام نمیده،بلکه بهداشت شخصیش رو هم خوب پیش نمیبره،و کلا سهل انگاره،کنسله

ولی خب مغز من میگه که در مقایسه با شوهرتی ملت،ببین این چه خوبه

نمیدونم،باید درباره اش با تراپیستم صحبت کنم

چند روز دیگه باشگاه رو استارت میزنم،جدی و منظم،این ورژن خودمو دوست ندارم

دوباره متوسل میشم به هبیت ترکر

35

دو دوران سیاه pms به سر میبرم

ولی دارم روزهام رو میگذرونم

با صبح زود بیدار شدن،با فیلم دیدن،حتی با کروسان خوردن

دلم برای باشگاه یه ذره شده

خونه خیلی بهم ریخته،یواش یواش مشغولشم

ولی محاله تموم شه

خودم رو با لذت بردن از پیشرفت های مامان،از کتلت مامان پز که با سبزی خوردن طعم جون میداد

این ها رو دیشب که رو مبل خونه مامان لم داده بودم نوشتم و امروز ادامه اش میدم

عجیبه ولی تمیز کردن خونه بهم حال میده

باید دوش هم بگیرم چون میم که بیاد،میریم خونه مامانم

لعنت به pms