یه روزایی هم هست که یهو موتورم روشن میشه

و کارهایی که ماه هاست عقب انداختم رو یکی پس از دیگری انجام میدم

ولی خب تعداد این روز ها زیاد نیست در زندگیم

که اگر بود ،بسی کارآمد تر میبودم

میم خوابه و من هم از خدا خواسته،افتادم به جون خونه

بشدت دلم میخواد برم خونه خاله

و شاید جایزه دادم به خودم و تایمی که میم باشگاهه،منم رفتم اونجا

البته اگر میم بره باشگاه

مهم هم نیست کارهام همین امروز تموم شه،مهم شروع کردن بود

البته دلم میخواد و باید با میم بریم بازار

چند تا کار هست که باید انجام شن

استثنائن حجم زیاد کارها رو امروز دوست دارم

خودم رو هم

خونه رو هم

ولی میم رو زیاد نه

با تراپیستم که صحبت کردم،حدس میزنم دلیل ناسازگاری میم،عدم بلوغ فکریشه

و دیشب تو این فکر بودم که برم و آی یو دی بزارم

نمیدونم هزینه و سختیش چقدره

باید بیشتر تحقیق کنم

اما خب لازمه

چون نباید بچه دار شیم

و میم هم که رابطه ی محافظت نشده میخواد

و من هم توان مقاومت رو از دست دادم

پس باید دور از چشمش جلوگیری کنم