103.همیشه

همزمان که سین بهم پیام داد که تا شنبه فرصت داری برای کنکور ثبت نام کنی،ندا باهام تماس گرفت که من باردار شدم و دیگه نمیتونم تدریس کنم،آموزشگاه مون معلم میخواد

و من هم بهش اوکی دادم

شنبه مصاحبه دارم

مشغول مطالب ttc هستم

و فکر و دلم پیش کنکور تجربیه

چه کنم من؟

این چه جهنمیه؟

همزمان دلم میخواد قبول شم شنبه،و از ریجکت شدن ناراحت میشم

و دلم میخواد ریجکتم کنن که پیش خودم بگم تو تلاشت رو کردی،و حالا بشین سر کنکورت

همیشه ی خدا یه موجود بلاتکلیف و ناموفق بودم...

102.قدم قدم

این قدم ها رو داریم بسمت جدایی برمیداریم

میم

به حدی رفتارت تو جمع زشته،که خجالت میکشم

همه رو بی محل میکنی

بر خلاف رفتاری که با دور و وری های خودت داری

آخر هر مهمونی ،کلی سرم غر میزنی که بهم خوش نگذشت

این چه زندگی نکبتیه که من با تو دارم؟؟

101.لجبازی

خیلی وقت بود که همچین مهمونی نرفته بودم

خیلی خیلی خیلی تدارک دیده بودن

و ما هم طبق معمول،آخرین نفر بودیم

کل مهمون ها اومده بودن و ما به لطف لفت دادن های میم،باز دیر رسیدیم

خیلی خیلی همه زحمت کشیده بودن و الحق که خوش گذشت

و چقدر عجیبه که یه سری آدم ها انقدر از دور خشک و چسی بنظر میان،ولی از نزدیک خاکی ان

خلاصه که پذیرایی و معاشرت خیلی حال داد

مادر میم گیر داده که حتماً برای یلدا،لباسی که ایشون خریده رو بپوشم

و دروغ چرا،بدم نمیاد این کودک درونم رو رها کنم و از لج،یه چیز دیگه بپوشم

تو تلگرم هم یه گروه زدم،با عموم گزارش بنویسیم برای فستینگ و فیت شدن

داشتن یه همراه خیلی خوبه،امیدوارم استمرار داشته باشیم

تنها نکته منفی،درد پاهامه

یکم درد دارم،البته تمرکزش بیشتر رو زانومه

فردا هم که اسکن هسته ای دارم

میم میگفت که تو ۸ من رو برسون دانشگاه ،یعد خودت برو بیمارستان

عجب رویی داره این بشر

یا کلی نارضایتی،قبول کرد که ماشین رو بردارم،البته دستور فرمودن که زود کارت رو انجام بده،چون برا بعد از ظهر ماشین رو میخوام

راستش دلم میخواد با میم هم لج کنم

آخه هیچوقت ماشین ندارم من

میم از همه چیز نهایت استفاده رو میکنه،و دل خانواده من خوشه که من مالک وسایل هستم

از طرفی هم حوصله جنگ باهاش رو ندارم

هرچند دلم میخواد بعد بیمارستان(که نمیدونم چند ساعت کارم طول بکشه)،با مامان برم خونه خاله و بعدش هم بگردم و...

این تصمیمات میمونه برای فردا

100.مهار موفق نباش

خواستم این یکی رو جدا بنویسم

تموم کردن ۳۶۵ روز دولینگو،کلی خوشحالم کرد و بهم حس خوب داد

هرچند که امروز مچ خودم رو گرفتم

دیدم که دارم کارم رو بی ارزش جلوه میدم

و بلههههه،سلام بر مهار موفق نباش

اتفاقاً خیلی هم موفقیت قابل تحسینی هستش

چون از اول هم هدفم استمرار بود،نه اینکه فلان قدر یاد بگیرم

و این موضوع،انگار انگولکم میکنه که برای کاهش وزن هم همچین کاری کنم

ولی خب فعلا از اپ هایی که میتونم ازشون کمک بگیرم راضی نیستم

ببینم چی پیش میاد

پیش به سوی لاغری

(این رو منی میگم که عصر،شیرینی و کیک خوردم،بعدش هم کالباس،برا شام یه دیزی سنگین و مشتی،بعد شام هم هرچی که تو خونه قابل خوردن بوده)

99.خرج یا پس انداز؟!

ساعت از ۴ صبح گذشته و من هنوز بیدارم

مشغول رسیدگی به ژله های مهمونی فرداشب مامان بزرگ

البته اگر که بخوام صادق باشم،کلا ساعت خوابم بهم ریخته

فکر میکنم بخاطر دارو هایی که میخورم باشه

و اینکه افتادم تو یه لوپ معیوب

انقدر میخوابم که وقتی پا میشم،فقط میتونم نهار بخورم و بعدش قرص هام

درحالیکه مدت زیادی بود صبح نسبتاً زود(حداکثر تا قبل ۹)من آسنترا رو مصرف میکردم

و الان یا نمیخورم،یا بعد از ظهر،اون هم دییییر

خوابم حسابی ریخته بهم و انقدر که سنگین میخوابم به لطف داروهام،اصلا نمیتونم بیدار شم که درستش کنم

و استرس دارم که شنبه چطور به نوبت اسکن هسته ایم برسم

۹ صبح باید اونجا حاضر باشم

بسته به جواب اون،نوبت مجدد میگیرم از دکتر

یه مورد دیگه

حسابی افتادم رو غلتک خرج کردن

و حتی میترسم میم از موجودی کارتم خبردار بشه

از یه طرف میگم خب دو روزه و خوش بگذرون

از یک طرف هم عذاب وجدان میگیرم که مه خب چرا پس اندازش نکردی و...

از این نظر،هم نظر هایی که میخونم و میشنوم خیلی روم تاثیر داره،هم اینکه انقدرررر پول بی ارزشه،که انگار پس اندازش فایده آنچنانی نداره

بهرحال منتظرم سمپل عطر هایی که گرفتم،بعلاوه بسته دیجی کالا شامل کلی هدیه برای همه من جمله خودم،و بسته لوازم بهداشتیم برسه

98.میدونم که اون هم همینطوره

سفارش دیجی کالا رو لغو کردم

چون بنظرم اومد نه میم و نه خواهرش لیاقت ندارن

باز هم ثبت سفارش کردم

و الان باز هم دلم میخواد لغوش کنم

فقط کادوهای خودم بیان

برای ۳۶۵ روزگی دولینگوم کادو خریدم برا خودم

یه دانشنامه مصور پستانداران که خیلی وقته دلم میخوادش

با یه لاک

مثل احمق ها نشستم دو ساعت کادو انتخاب کردم براشون

لیاقت هیچی رو ندارن

چند بار اخیر ،به این بهونه که کادو خریدن به خودم لذت میده و عیب نداره بزار میم یاد بگیره و... کادو خریدم

ولی این بار واقعاً واقعاً دلم نمیخواد

تنها نکته مثبت این چند روز،خواب خوبه

نمیدونم آخرین بار کی انقدر عمیق و خوب خوابیدم

نمیدونم از اثرات قرص هاست ،یا چون درد پام رفع شده،راحت تر میخوابم

خونه رواله

درس تعطیله

رابطه با میم،همچنان داغون

خیلی دلم میسوزه که به این جا رسیدیم

که چقدر همدیگرو دوست داشتیم

ولی من جدی جدی کمتر میم رو دوست دارم

میدونم که اون هم همینطوره

97.این مدت

دیشب خیلی دیر خوابیدیم

چون اولش من از شدت استرس،حالم بد بود و رفتیم جیگری

بعدش که حسابی سرحال شدیم ،ماشین براش مشکل پیش اومد

با بدبختی رسیدیم خونه

چشم رو هم نذاشته بودم که صدای آلارم بیدارم کرد

باید ۷.۵ بیمارستان بودم

با بدبختی اسنپ گرفتم،چون دو بار کنسل شد از طرف راننده

و کلی هزینه اسنپ رفت تو پاچه ام

با هزار تا بدبختی نوبت گرفتم

معاینه شدم

لگنم التهاب ناشی از یه عفونت قدیمی داره

و آزمایش ژنتیک و اسکن هسته ای دادم برا بررسی بیشتر روماتیسم

برا میم کادو تولد و ولنتاین سفارش دادم

پازل سه بعدی فلزی و عینک با کارت پستال و کاغذ کادو

پازل هزار تکه و ماگ حرارتی با کارت پستال و کاغذ کادو

شد ۱۲۰۰

سرم داره میترکه

هرچی میم رو صدا میزنم،بیدار نمیشه

بالاخره صاحب مک شد

خوشحالم براش

و چون نسبتا مشغوله،درگیری هامون کمتر شده

من هم بیشتر درگیر یاد گرفتن و خونه داری و مریضی و... هستم

دلم میخواد میم اوکی بده آخر هفته با خانواده ام بریم شهرستان

96.توسعه فردی

امروز تراپی رفتم

و خیلی خوب بود

قشنگ حس کردم که تراپیستم هم داره از هم صحبتیم لذت میبره

حس عجیبی بود

الان هم بشدت خوابم میاد

کلی تصمیم دارم

مهم ترین کاری که باید انجام بدم،توسعه فردیه

ببینیم چی میشه

95.چه میشه کرد

هر چند وقت یکبار میرم رو مودی که حوصله ی بلاگ بقیه رو خوندن رو ندارم

امروز رفتم شلوار جین گرفتم

سایز ۵۰

من چهل بودم

مگه میشه؟

دارم میترکم

امروز هرچی رو پرو میکردم ،از زانوم بالاتر نمیرفت

دوشنبه مهمون دارم

از دوستای دور دوران مدرسه

برا شام

کلی کار دارم

ولی خب به همه میرسم تک تک

انگار دارم از روزهای پس از مریضی ،استفاده میکنم

فردا هم که نوبت تراپی دارم

میخوام درباره اینکه هنوز فکرم درگیر دو تا رابطه ای که قبل از میم داشتم میشه،حرف بزنم

دو تا رابطه افتضاح و به معنای واقعی ،سمی

و درباره کنکور هم حرف میزنیم

خسته ام و خوابم میاد

بعد از مهمونی،باید پیگیر دکتر روماتولوژیست بشم

ای وای،قبلش باید لیزر هم برم

باید برم قسط ها رو پرداخت کنم

و برا مهمونی هم خرید کنم

اوضاع مالی هم که افتضاح ترینه

چه میشه کرد