138.سال نو
ذره ای به تحویل سال و تبریک عید و... اهمیت ندادیم
نمیدونم چرا ،ولی خب واقعا دلمون نخواست
خیلی دلم میخواست بریم بیرون و شیرینی بگیریم
اما خب میم خوابیده و دیگه هیچ قنادی باز نیست
کلی کار خونه رو سرم ریخته و تمایلی برای انجامش ندارم
دلم میخواست یه غذای خوشمزه یه جوری بهم برسه،ولی خب باید برم کته ماستم رو بخورم که هیچ نجات دهنده ای وجود نداره
احتمالا امشب کارهای بس نهایت آشپزخونه رو تموم کنم
فردا خاله هام شاید بیان شهرمون
و میخوام باهاشون وقت بگذرونم
همینا
سال نو مبارک
+ نوشته شده در پنجشنبه ۳۰ اسفند ۱۴۰۳ ساعت 21:31
توسط همان بلابلا
|