143.میشه نری مامان ؟
امروز و دیشب حسابی به خونه رسیدم
اما خب فکر نکنم روزی برسه که تمام خونه مرتب و تمیز باشه،شده برا نیم ساعت
از خوشی های امروز هم بگم
لگوم رسید و مشغولم،شام خیلی خوشمزه ای خوردم(رشته پلو مامان پز) و دو سیر چاقاله
داییم زنگ زد مامانم رو برای مراسمی که به مناسبت به دنیا اومدن پسرش برگزار میکنه ،دعوت کرد
حالم گرفته شد،چون احتمالا مامانم بره
نمیتونم از ارتباط با برادرش منعش کنم
ولی خب ته دلم میخوام که بخاطر بی احترامی که به بچه اش شد،حداقل این مراسم رو نره
فکر نکنم قضیه رو اینجا گفته باشم
چند ماه از ازدواجم گذشته بود که داییم ادعا کرد پولی رو بهم داده
اما خب قرض گرفته بودم و پس هم داده بودم
کار کشید به پرینت آوردن از حساب
و با مدرک ثابت کردم که پولش رو سر موعد پرداخت کردم
اما خب هرچی از دهنش در اومد رو بارم کرد
و من هم قطع ارتباط کردم
هرچند که شد یکی از بهترین تصمیمات زندگیم
خلاص شدم از این آدم مریضی که نصف تروماهای بچگیم بهش مربوطه
و خوشحال میشم اگر مامانم نره،چون تو همه فامیل فقط من رو دعوت نکردن