203.اشکم دم مشکم
از خواب افتضاحی که داشتم بیدار شدم و به زندگی رسیدم
خیر سرم دیشب ۱۲ نشده خوابیدم
بدترین کابوس ها رو دیدم
پیگیر سونوگرافی شدم
بچه سالم بود و پسر
و میم شروع کرد به رو مخ من راه رفتن برای اسم بچه
ول کن بزگوار
تا آذر فرصت داری بخدا
یه امروز رو ول کن
برگشتیم و سه ساعت تمام مشغول ثبت رسید بیمه بودم
پدرم دراومد،عجب روند مضخرفی داره
و میم هم خوابیده
صدای زر زر بی وقفه و بلند زن های همسایه مثل هر روز،رو مخمه
بی شعور تر از این چند نفر ندیدم
همه ی این دو سال رو آزار دیدیم
شب،صبح،حتی ۱۲ شب به بعد،چرت و پرت با صدای بلند،لال شین یه روز!
معده ام دوباره بشدت اذیت میکنه و کلافه ام
بیا،گریه ام گرفت
چند تا کامنت هم گرفتم ،که حذف کردم اما رو مخم هستن
داشتم بشدت علاقمند میشدم به این فضا
اما ظرفیت هر کامنتی گرفتن رو ندارم...
میم کارهاش عقب افتاده و حسابی مشغوله
دلم بیرون رفتن میخواد و نمیشه