من همچنان دسترسی ندارم

و برا اینکه خل نشم،تو نوت گوشیم یه چیزایی مینویسم

مامان،باز هم کلی گریه کردم

لعنت بهت

به خودت و هزینه های میلیونیت که به اسم من انجام میدی

فقط کاش یه ذره احترام میذاشتی،یکم محبت میکردی

هزینه هات بخوره تو سرت که فقط برا مردمه

امشب مامان بزرگ میگفت پدرت گفته این بچه رو هم برا این آوردیم که برامون حرف در نیارن که اینا نازا ان

پدر و مادر لعنتیم،کاش نازا بودین

هرررررکسی،نگران اطرافیانش میشه

اما شما حتی یه زنگم نمیزنید

جدا متنفرم ازتون

چون ریدین تو زندگیم

و فقط میخوام اینا ثبت شه یه جایی

مخصوصاً الان که احتمال مردن مون یا حداقل عدم دسترسی مون به گوشی،زیاده

واقعا عوارض بارداری (روده ،مثانه،تهوع و شونصد تا

چالش دیگه)بعلاوه ی استرس جنگ،همه با هم،اندازه ی شما قلبم رو به درد نمیاره...

کاش حداقل اینجا از دستم نره