233.کتلت
یکم بهترم
میم گفت به اون آگهی پیام بدم که نمیایم برای تخت
و خب قاعدتاً ایشون هم از خجالتم در اومدن
و واقعاً هم حق داشتن،یک هفته است منتظرن ما بریم
اما خب این مدل کارها برای میم راحته و برای من،عذاب الهی
دوست دارم رو حرفی که میزنم بمونم،مهم هم نیست طرف مقابل کاملا غریبه است و به من دسترسی نداره
اما خب چون خود بخود خلقش تنگه،اصراری نکردم که بریم یا اینکه چه حس بدی بهم دست میده وقتی بدقولم میکنه
دوست داشتم حالا که نمیریم شهرستان،برم خونه خاله با مامان
اما خب مامان نمیاد و من هم نمیرم
این مدت که مریض احوال بودم ،تک تک بسته های پستی رو میم تحویل گرفته،و این یعنی تمام کادو هایی که سفارش دادم براش رو دیده
ازش دلخورم که تو اون دو روز،دست به سیاه و سفید نزده
و خونه انگار سالهاست تمیز نشده
و بهش هم گفتم این قضیه رو
اما این رو هم زیاد کش ندادم
دلم میخواد کتلت بپزم ،اما چون بار اولمه و از رنده متنفرم،میدونم تا شب طول میکشه
و همچنان دلتنگ مامانم،یه خورده کمتر از دیشب
امروز روز پرکاریه،ببینیم چی میشه