244.این چند روز
یکشنبه سالگرد آشنایی مونه
چند روزه تدارک میبینم یه کیک بپزم و خونه رو تمیز نگه دارم
میخوام شام رو هم خارج از شهر باشیم
دیگه اینکه خودم کادوم برخلاف تمام مناسبت های دیگه،خوب نشده
یه کتاب خیلی خوب،با چند تا عکس،حتی جعبه و کارت هم نتونستم بگیرم ،و تو کاغذ براش نوشتم
میم هم فکر نکنم چیزی گرفته باشه
و جالبیش اینجاست میخواست خانواده من و خودش رو دعوت کنه
که ظاهراً تونستم منصرفش کنم
به این بهونه که اونها نمیدونن که من و تو کی آشنا شدیم و...
پس برنامه فردا و پس فردام اینه
و یه کار دیگه هم باید انجام بدم احتمالاً تو این هفته یا هفته بعد
برای نینی یکی از دوستای دورم یه عروسکی چیزی بگیرم و برم خونه اشون
سختمه خودم خودم رو دعوت کنم
اما خب مجبورم
چون جوجه مون هیچ بچه ای دور و ورش نیست
و باید این دایره رو وسیع کنیم،اون هم با آدمایی که بچشون هم سن و سال بچه مونه
امشب از یه خانم که طلاق گرفته و بچه اش پیش خودشه،خیلی ری اکشن زشتی گرفتم به بارداریم
و همش درباره سقط و ... حرف میزد
اما خب دلم نیومد چیزی بگم
امیدوارم کیکم خوب دربیاد چون یکم زیادی هزینه برداشته
و طبق معمول با رسپی تاراپارسامهر درستش میکنم
معرکه اس این دختر
همینا فعلا