254.امروز
از مریضی میم کلافه و ناراحت میشم
و از این کلافگی خودم شاکی ام
خب اون هم آدمه،یعنی چی که دل نداری مریضیش رو ببینی
دوشنبه با خانواده تموم راهی تهرانیم
هر کدوم پیش یه دکتری نوبت داریم
البته من فقط با میم همراهم،هرچند پیشاپیش میدونم که از گرما میمیرم،و خستگی بیش از حد
سفر های قبلی رو با قهوه سر میکردم
اما خب سرویس بهداشتی و راه دور رو چه کنم
مخصوصا که ظاهراً برنامه ی همسفر هامون تفریح هم هست
و اصلا حوصله ندارم
امشب بشدت حالم بد بود
و نمیدونم مسکن بهترم کرده،یا پنکیک و یوتوب
مشتری پیدا نشده و کسی هم بیاد،پسند نمیکنه خونه مون رو
امروز ده کیلو سبزی سرخ کردم،البته مامانم برام سرخ کرد،چون همش فشارم می افتاد
خوابم میاد و بی حوصله ام
ببینیم چی پیش میاد
+ نوشته شده در پنجشنبه ۹ مرداد ۱۴۰۴ ساعت 23:20
توسط همان بلابلا
|