امروز هم دیر بیدار شدم

اما خب زود خودم رو جمع و جور کردم و یه ناهار حسابی پختم

ولی هرچی میم رو صدا زدم،بیدار نشد

تنهایی ناهار خوردم

تنهایی فیلم دیدم

و وقتی برق رفت،خوابم برد

یه خواب دو ساعته ی افتضاح

از وقتی هم که بیدار شدم،معده ام پدرم رو درآورده

حتی فاموتیدین هم آرومش نکرد

روزهای قبل گفتم شاید بدلیل قرص ها باشه،اما امروز نخوردم و همچنان داغونم

کارهای خونه رو تموم کردم و با دوستم هماهنگ کردم پنجشنبه برم خونه اشون

میم میگه پول نقد ببر

اما خودم هیچوقت دوست نداشتم پول کادو بدم و کادو بگیرم

خودم شیرینی و یه عروسک یا لباس در نظرم بود

الان که خواستم از هاردم سریال اتک رو بردارم،چشمم خورد به پیام هایی که برای میم اومده

طبق معمول همکار و رئیس،ازش شاکی ان

خب میم،اینطوری که نمیشه

ولی تو حرف حالیت نیست

چقدرررر خواب،چقدررر فیلم و بازی

حتی امروز من باهات درگیر شدم

انقدرررر سر یه چیزایی که آدم ها تو دوسالگی یاد میگیرن باهات چالش دارم،که گریه ام میگیره

روزی دو بار سرویس بهداشتی رو میشورم من

مگه گناهم چیه

نه درست غذا میخوری،نه هیچ مدل بهداشتی رو رعایت میکنی،نه تفریحی داریم،نه حتی میای پیگیر دوا و درمونت بشیم

فقط مونده از کار هم بیکار شی

که خودم موندم چطور انقدر باهات مدارا میکنن

خونه که کسی حاضر نیست بیاد توش زندگی کنه

اون چند نفری هم که از طریق آگهی زنگ میزنن،تو جواب نمیدی

یعنی دلم میخواد خفه ات کنم

هرچقدررر مدارا میکنم باهات ،هی ابعاد گند زدن هات گسترده تر میشه

کاش انقدر اذیت نمیکردی

حتی خواب و خوراک گندت هم شده دردسر برا من

خسته ام دیگه ،یکم راه بیا