263.بارون میخوام
انقدر کسل و منگم،که نتونستم و نخواستم برای چند تا از قشنگ ترین پست ها کامنت بزارم
میم مشغول بازی یا اینستاست
و من هی پهلو به پهلو میشم
دلم بشدت دو تا چیز میخواد
یکی تن ماهی
یکی هم بارون
اصلا نمیدونم چرا
شاید بخاطر خنکی اش
شاید هم بوی خوبش
درکل آدمی نیستم که زیاد بارون رو دوست داشته باشم
فکر نکنم به هیچکدوم برسم ،چون خودم توانایی جسمی و حوصله ی لباس پوشیدن و ضدآفتاب زدن و بیرون رفتن و خرید ندارم
به میم هم امیدی نیست
یه چیزی که چند وقتیه رو مخمه،اینه که مادرشوهرم انگار داره میپیچوندم
یه سری از وسایل نینی هست که خواستم خودم درست کنم
مثل آغوشی و بالش شیردهی و...
و برای این کار به چرخ خیاطیش احتیاج دارم
اما همش بهونه میاره و من حس خوبی به این قضیه ندارم
مشکلم اینه وسایلش رو تهیه کردم و نمیتونم بیخیالش بشم
خلاصه که دم صبحی انقدر بهم ریختم که فکر کردم شاید شلوارک نخی و دراز کشیدن جلو پنکه و بلاگفا خوندن نجاتم بده،که نداد