279.دعوتی
دلم میخواست کسی دعوتم کنه و همچین سفره ای برام بچینه
برنج دمی، با برنج زعفرانی تزئین بشه
رولت مرغ که توش پر شده از سبزی معطر و زرشک و گردو
و سالاد فصل، با سسی که دست ساز باشه
این سه تا رکن اصلی باشن، دیگه اگر غذا و مخلفات دیگه ای هم بود که چه بهتر
اما خب واقعیت اینه بعد از پاگشا های دو سال قبل، به ندرت یه وعده ی عادی هم دعوت شدیم
پس از میم قول گرفتم فردا بریم خرید
و خودم برا خودم همچین سفره ای بچینم
از همین الان به غلط کردن هام فکر میکنم که چقدر قراره خسته شم
اما خب چون مهمونم رو خیلی زباد دوست میدارم، همه چیز رو به بهترین نحو ارائه میدم
فقط یه مورد
نمیفهمم چطور یه عده، یه سری وسایل خونه رو بدردنخور میدونن
الان من خیلی دوست داشتم یه چرخ گوشت خوب داشتم
هر بار برای مرغ و گوشت و همبرگر و سبزی، از خردکن و چرخ گوشت مامانم استفاده کنم
درکل تجربه بهم ثابت کرده وسایل خونه از همزن گنده تا گوشتکوب برقی خوب، از بخارپز تا چرخ گوشت، از پلوپز تا زودپز، همه ضروری ان
یکم بهترم و تصمیم دارم فردا رو به خرید بگذرونم و یه سر هم به مادرشوهر بزنیم
پسفردا هم خودم رو دعوت کنم
سه شنبه و چهارشنبه و پنجشنبه هم که میم امتحان داره
باید سری بعد که رفتم خونه مامان ،کت و شلوارم رو بیارم و یه گلی به سرم بگیرم برای شلوار
چون با این شکم،محاله یه لحظه هم پام بره
قصد دارم امسال هم کت و شلوار بپوشیم، کیک بگیرم با دسته گلی که دو تا رز داره، و عکس بگیریم و چاپ کنم
تنها چیزی که احتمالا بخوام ،یه دامن سفیده
همین