یه چیزی رو فهمیدم،اینکه اوضاع خونه خیلی رو حال جفت مون تاثیر داره

مخصوصاً وقتایی که خیلی خونه به هم ریخته میشه

هر شب تصمیم میگیرم حسابی خونه رو دسته گل کنم،ولی فرداش از خونه فرار میکنم،به هر مقصدی که بشه

فرارم از تمیز کردن و آشپزیه

و خیلی ناراحتم بابتش

و تصمیم دارم فردا،سریع و ظاهری،یه دستی به سر و روی همه جا بکشم،یعنی مرتب کردن سریع اتاق،شستن ظرف ها،تمیز کردن گاز

مرحله بعدی هم میشه جاروبرقی حسابی،گردگیری حسابی،تمیز کردن سرامیک آشپزخونه،تمیز کردن حسابی سینک،شستن حسابی سرویس بهداشتی

امیدوارم آقای نجار،علاوه بر جا کفشی،چند تا طبقه هم بسازه برای اتاق،وسایلم حسابی سر و سامون میگیرن و اتاق هم عمقی مرتب و تمیز میشه

ماشین مون چند تا کوچه اون ور تره،باید صبح زود،قبل از اینکه وسایل توش از گرما فاسد بشن،یا من یا میم بریم دنبالش

باید به خودمم حسابی برسم،ولی خب میتونم به چند روز دیگه موکولش کنم،چون با تمیز شدن هر چند سطحی خونه،هم حال مون خوب میشه،و هم اینکه احتمالاً مهمون داشته باشیم و اوضاع اصلا مناسب نیست

اصلا تاریخ و روز از دستم در رفته ،برم چکش کنم

خب فردا که ۲۸ اسفنده

نمیدونم ۲۹ میریم مهمونی،یا یکم

کلا درک نمیکنم اینکه مراسمات رو جابجا میگیرن

بهرحال باید فردا قال کارها رو بکنم،که بعد از سال تحویل اگر مهمون اومد سکته نکنم

یکم که افتادم رو روال،خونه تکونی حسابی هم انجام میدم

این از آشیونه

از خودم بگم ،این ماه شهریه پرداخت کردم،ولی فقط یه جلسه رفتم باشگاه،خیلی بابتش ناراحتم ،چون خیلی حس خوبی میده

از مطالعه ام نسبتاً راضی ام،اما از یادگیریم خیر

تلفن مون قطع شده و باید پیگیری کنم،ولی حتی نمیدونم از کجا

باید پیگیر بیمه بشم

و چند تا کار دیگه که یادم نمیان الان

کلا یه عالمه حرف تو ذهنم هست،ولی شروع به نوشتن که میکنم،هیچی به هیچی

فعلاً همین کارارو انجام میدم،بعدشم درست کردن ساعت خواب و استارت دوباره ی صفحات صبحگاهی