298.تصمیم جدی
جدی تصمیمم رو گرفتم و به مامان میم هم گفتم
این خونه ای که توش هستیم، به اسم منه
گفتم نه میفروشم و نه کرایه میدم
اما اینجا زندگی نمیکنم
میم باید یه خونه برای زندگی فراهم کنه
خود میم که جدی نگرفته
اما من اول با خانواده ها مطرح میکنم و بعدش هم لازم شد، قانونی
وقتی میگه هییییچ کاری نکردم تو این زندگی، وقتی منکر همه ی خوبی هام میشه، وقتی حرمت نگه نمیداره و حتی فحش و کتک هم براش مهم نیست، من چرا حرمت نگه دارم
حتی به مادرش گفتم این وند ماه با این وضعم به خونه و غذای میم خیلی خوب رسیدم
و دیگه ادامه نمیدم
و میخوام لااقل پای این دو مورد، جدی بمونم
وقتی انقدر بد توصیفم میکنه، بزار واقعا همینطور باشم
+ نوشته شده در دوشنبه ۱۰ شهریور ۱۴۰۴ ساعت 20:32
توسط همان بلابلا
|