322.جزئیات لونه
قراره ساعت ۷، پدر و مادرم بیان که با هم بریم شهرستان عیادت
گفتن شیرینی هم میگیرن
و من از اون موقع دو دلم که بگم از اون شیرینی که دیشب گرفتن، نیم کیلو برام بیارن یا نه
میم بعد از ناهار خوابید و فکر نکنم به این زودی ها بیدار شه
من هم مشغول جمع کردن وسایلم
سرعتم خیلی پایینه
یکیش برا اینه که تحرک( مخصوصاً نشستن و بلند شدن روی زمین) برام سخته و نمیتونم وسایل سنگین جابجا کنم
یکی هم اینکه دارم یواش یواش کار میکنم
با حوصله تک تک استکان ها رو روزنامه پیچ میکنم
چون استکان هام کارتن نداشتن از اول
البته که لیوان ها که نو بودن و کارتن داشتن هم کارتنی ندارن چون پرتش کردم همون موقع
ولی قضیه استکان ها جداست
هفت تا بودن، از تو وسایل مامان بزرگ پیداشون کردم
گفت ببر برا دم دستی
ولی من خیلی ازش خوشم اومد
و خیلی شانسی، تو یکی از این اپ هایی که وسایل دست دوم میفروشن، یه خانمی رو پیدا کردم که یازده تا از این استکان ها داشت
ازش خریدم و برام فرستاد
و من شدم صاحب هجده تا استکان قدیمی و کوچولو که عاشق شونم
شش تای دیگه هم دارم که اون ها هم قدیمی و مال مادربزرگم هستن، یکم بزرگترن از اون هجده تا، و یکم دم دستی تر
راستش خیلی از وسایل رو که نگاه میکنم، همه اشون یه داستانی پشت شون هست
همین کابینتی که استکان ها توش بودن رو خودمون با میم درست کردیم، هیچوقت روزی که سنگش رو برش دادیم و گذاشتیم روش، فراموش نمیکنم
بجز سرویس چینی ( که کلی گشتیم و حقوق یک ماه میم رو دادیم براش) ، اجاق گاز، تلوزیون، لباسشویی و ظرفشویی ، چایساز و قهوه ساز و جارو برقی و جارو شارژی، پارچ و لیوان و سرویس قاشق چنگال ، که همه شون رو قسطی گرفتیم، بقیه وسایل یا دست دوم هستن یا کادو
تو هال کوچیک مون که فقط یه دونه فرش شش متری میخورد و یه دست مبل و پرده دست دوم، دو تا قفسه داشتیم
یکی بزرگتر که پر شده از کتاب های من و میم ، و الان که وقت جابجایی شده، تعداد زیادشون تازه به چشم میاد
و یکی هم کوچکتر ، که تو یه طبقه اش ساز دیوان میم و کالیمبای من بود، یه طبقه اش لگوهایی که هرکدوم رو با عشق و بعنوان جایزه برا خودم گرفتم، و یه طبقه هم کلی بازی
ما برا ساختن این خونه خیلی زحمت کشیدیم
لوله گاز رو جوش زدیم، کاشی کاری کردیم، دیوار قدیمی رو کندیم و جدید رو رنگ زدیم
در و پنجره و نرده ها رو رنگ زدیم
و الان انقدر همه چیزش مخصوص خودمون درست شده که نمیتونم تصور کنم کس دیگه ای چطور میخواد بچیندش، چطور میخواد توش زندگی کنه
همه ی جزئیات این خونه زیادی قشنگه برام
و من با حوصله دارم تک تک کارها رو انجام میدم، انگار که میخوام یه خداحافظی باشکوه باهاش داشته باشم