59.بزار به سختی بیفتن
نمیدونم چرا جدیدا حوصله ثبت وقایع رو ندارم
یادمه به قصد روزانه نوشتن،اینجا رو راه انداختم
بهرحال
تهران بودیم با میم
قراره بزودی مجدد دستم رو عمل کنم
یه دکتر پیدا کردم خداست
معلوم نیست تا چند وقت عملکردم مختل بشه
فکر نکنم از پس کارهای شخصی و حتی تایپ کردن بر بیام،چه برسه به کارهای خونه
میم هم که اصلا امیدی بهش نیست
نمیدونم برای هزینه عمل باید چکار کنیم
چون زیرمیزی میگیره ازمون
با خودم خیلی فکر کردم
و تصمیم گرفتم بهرحال انجامش بدم
بزار آدم ها برای رفاهم،به سختی بیفتن
بشدت چاق شدم و صورتم بهم ریخته از جوش های دردناکی که احتمال زیاد عصبی ان
امشب هم که ام آر آی دارم
ببینم مشکل پام چیه که انقدر درد داره
عزیزم،سخت نگیر،خوش بگذرون
+ نوشته شده در یکشنبه ۲۴ تیر ۱۴۰۳ ساعت 12:15
توسط همان بلابلا
|