72.خسته شدم
میم،دوباره افتاده رو دور منفعلی
با اینکه کلی کار داره،میشینه پای ویدیوهای چرت یوتوب
از همیشه کلافه تره
و بدبختی اینجاست که خیلی تحت تاثیر قرار میگیرم
میدونم این فرار کردن از استرسه
نمیخوام بهش گیر بدم
ولی خیلی زودرنج شده
همیشه آماده است واسه دعوا
دیگه غر زدن و گیر دادن هاش بماند
و قفلی جدیدش؟؟
میفرمایند که من تشخیص میدم چه چیزهایی رو باهات به اشتراک بزارم(مثلا اینکه امروز که خونه داییم بودیم،کل مدت من فکر کردم تو حیاط مشغول ماشینه،و وقتی رفتم برا نهار صداش کنم،دیدم نیست،و زنگ که زدم،گفت اومدم یه دور بزنم ببینم ماشین چشه،و همین آقا،وقتی میخواستم تو روز روشن،برم دنبال خاله ام که چند کوچه فاصله دارن،گفتن تنها نرو و باهام اومدن)
میگه من تشخیص میدم چی بگم چی نگم کجا برم چکار کنم
و معلوم هم نیست من برا چه موردی،میتونم نظر بدم
خوب میفهمم رفتار و حرف های خانواده مامانم،مخصوصا خود مامانم،اذیت کن هستش،ولی خب انتظار این عکس العمل رو از میم نداشتم
یه وقتایی آرزو میکنم مامانم فقط ساکت شه
خسته شدم