یه عکس از برف زیادی که داره می‌باره گرفتم و زیرش برای خودم نوشتم: حجم غم من بیشتره،یا این برف شدید؟؟

میدونم آدم هر بار فکر میکنه که این دفعه فرق میکرد،ولی حتی ناراحت شدن این بارم،یه مدل دیگه اس

همیشه موقع دعوا،تو اوجش که داد میزنیم،دلم میخواد بیاد و آرومم کنه

ولی این بار نه!

حتی خودمم نمی‌تونستم خودمو آروم کنم،اصلا نمیدونستم چکار کنم

فقط میخواستم این حجم از غم رو،بروز بدم،پس اجازه دادم اشک هام این کارو انجام بدن،رو تخت دراز کشیدم و اشک ریختم،تو توالت جلو آینه وایسادم و خودمو نگاه کردم و اشک ریختم،کلی ظرف شستم و اشک ریختم،اگر مهمون نداشتم،قطعا بیشتر از این گریه میکردم،ولی مجبور بودم تمومش کنم و تظاهر کنم.

میم میدونه که کجا رو هدف بگیره که دردش از همه بیشتر باشه،زیادی من رو میشناسه،ناجوانمردانه اون جاهایی رو میکوبه که نباید،که عصبیم میکنه،که دیوونه میشم

بازم خودم رو زدم،و بابتش ناراحت و پشیمانم و شرمندم

حتی بیشتر از اینکه میم رو هم زدم،ناراحتم که محکم تو سرم میکوبیدم

خیلی زیاد دلخورم...