78.زخم
کاش یاد بگیرم زخم هام رو نکنم
زخم روی پام رو برای هزارمین بار کندم،و قشنگ چال افتاده
خیلی درد داره
میم
چرا هرچی میخوام از چیزای دیگه بنویسم،بازم به تو میرسم؟؟
خیلی راحت بهم میگی حرف نزن
با صدای بلند
انگار تمام زحماتت رو من به باد میدم
تو هی کار میکنی،من هی خرج و عشق و حال
این وسط هم حق تو ضایع میشه
میم
اینطوری نیست
امشب فکر میکردم به اینکه طبق توصیه اطرافیان ،رفتارم رو عوض کنم
و میدونی چیه ؟
این کار،روی تو جواب میده
ولی من دوست ندارم بخاطر تو،عوض شم
درک نکنم،غر بزنم،داد بزنم
چی میشه انقدر که مدارا میکنم،کمک میکنم،مهربونم،به چشمت بیاد
اگر رفتارم با تو عوض شه،دیگه منی باقی نمیمونه
بشدت ذهنم مشغوله
رفته رفته،بدتر میشی
تصمیم درست چیه؟؟
+ نوشته شده در شنبه ۷ مهر ۱۴۰۳ ساعت 2:15
توسط همان بلابلا
|