80.واقعاً چرا؟
چند شب پیش به قدری زخمی که روی پام هست درد داشت،که رفتم اورژانس
کاملا ملتهب
نزدیک ده روزه که کوچکترین بهبودی نداشته
طبق معمول،پزشکی که شیفت بود با دید تحقیرآمیز کلی توپید بهم
من همیشه سعی میکنم کادر درمان رو درک کنم
خستگی شون،سر و کله زدن شون با انواع آدما،...
ولی خب هیچوقت نفهمیدم چرا این خشم شون رو روی مریض خالی میکنن؟
فارغ از هر چیزی،قطعا دلیلی داره که الان اینجایی
یا علاقه ،یا اجبار،یا بخاطر درآمد،...
هر چی باشه،مسببش من مریض نیستم که
با اینکه هنوز که هنوزه دلم پیش پرستاریه،موقعی که کارم به بیمارستان می افته،پشیمون میشم
و تو ذهنم مقایسه کردم با میوه فروشی که عصر همون ریز دیدمش
بعد از حساب کردن خرید های ما،یه پیر مرد ازش قیمت پرسید
گفتش میشه کمتر حساب کنی؟
و میوه فروش براش کشید و ازش پولی نگرفت
آدما تو هر جایگاهی که باشن،میتونن رفتارشون خوب یا بد باشه
و من دلیلش رو نمیدونم هنوزم