94.وسایل خونه ام
دو روز گذشته بشدت مریض بودم
دکتر که فشارم رو گرفت ،گفت فشارت هفت هست
بستریم کرد
و دقیقا قبل بستری شدن،از حال رفتم
خیلی حال افتضاحی بود
مخصوصا اینکه تنها بودم
ولی خب هم دکتر و هم منشی و تزریقاتی،خیلی هوامو داشتن
و تا خوب نشدم،نذاشتن برگردم خونه
ولی امان از رفتار های میم
غرغر،نصیحت،بی توجهی
بابا یه گوشه افتادم دارم میمیرم
بسختی ازت درخواست یه لیوان آب میکنم
یه تکون به خودش نمیده،گوشی به دست میگه الان میرم و طبق معمول نمیره
دیروز که همش تو هپروت بودم
چند باری هم که هوشیار شدم،میم میگفت این کارما هست
دیدی فلان شب باهام دعوا کردی
این از خودش
نمیزاره حداقل برم خونه مامان ،که لا اقل اون ازم مراقبت کنه
چون همین امروز هم خیلی بی حالم
و دکتر گفت مطلقا هیچ کاری نکن بجز دراز کشیدن و استراحت کردن
ولی خب کلی پله رو بالا پایین کردم از صبح
که حداقل از گشنگی نمیرم
حرف مامانم شد
چند باری که خونه مون اومده،به معنای واقعی کلمه زده چهارصد تا چیزو داغون کرده
همه اش غیر عمد بوده
ولی خب خیلی حرصم گرفته
هرچند پیش هیچکس،هیچی بروز ندادم
مثلا جارو شارژیم از دستش افتاد رو سرامیک و دکمه اش خراب شد،کلی وقت نداشتمش و تا تعمیر شد،مردم از استرس ،چون هم عصای دستمه،هم قسط هاش تموم نشده هنوز
یا اینکه رفته آبی که از چلو گوشت مونده بود و تو یه ظرف گذاشته بودم تو یخچال،خالی کرده تو نایلون فریزر و گذاشته تو فریزر،اون هم تو جا یخی
خب چرا زن؟!
موتور یخساز مون خراب شده،چون جلوش گرفته شده،و تا من به دادش برسم،از دست رفت
همین یخچال الان چهل تومن هم گیر نمیاد
حالا خب درسته من برای وجهه خانواده ام،چیزی نگفتم
پلی خب هییییچ وسیله ای برام نگرفتن
حالا این هایی هم که دارم،خراب کنن؟
تنها نقطه مثبت این چند روز،نصب مجدد اسپاتیفای بوده
همین