خب،بعد از مدت ها اومدم که بنویسم

و طبق معمول از قبل چیزی آماده نکردم

الان که وسط هال دراز کشیده بودم،به یه چیزی فکر میکردم

اینکه یکی از مسائلی که همیشه بهم حس گناه میداد،خوش گذروندن بود

یعنی چیزایی که بقیه به چشم تفریح میدیدن،نه تنها بهم لذت نمیداد،بلکه از انجامشون حس بد میگرفتم

و وای که چقدر حس عجیب و خوبیه لذت بردن و حس گناه نداشتن

توی این چند روز تعطیلی،مهمونی رفتیم ،یا مثلا همین دیشب با میم کلی دور دور کردیم و حرف زدیم،و من باورم نمیشه که این منم از دور دور بی هدف لذت میبرم!

چه اشکالی داره وقتی فرصت سفر و خوشگذرونی،مهمونی و معاشرت،لش کردن و وقت رو به چوخ دادن هست،انجامش بدی

بعد من نه تنها لذت نمیبردم،بلکه معتقد بودم خب تو که هفته قبل رفتی پیکنیک با خانواده،دیگه چه لزومی داره این هفته با دوستات بری کافه!

کی این محدودیت ها رو تعیین میکنه؟؟

با ذهن آروم و روان شاد،به کارهام میرسم و روزهامو میگذرونم

جدیدا عاشق چنل یوتوب نیکی مجلسی شدم،و امروز یه ویدیوشچ دیدم که درباره پنج تا عادت خوبش توضیح میداد

تصمیم دارم درباره فستینگ تحقیق کنم و شروعش کنم

این چالشی هم که راه انداختم خیلی خوب جواب داده تا الان

مخصوصا ساعت خوابم خیلی بهتر شده

فقط فلاتر رو باید جدی تر پیش ببرم،اونم بنظرم بهتره بیرون از خونه برم و چند ساعت رو بهش اختصاص بدم،و چه جایی بهتر از سالن مطالعه کتابخونه

پس برنامه ی جدیدم به این شکله،استارت فستینگ،ریستارت باشگاه از فردا،استارت فلاتر از فردا،و پیش بردن چالش قشنگم

حالم خوبه و خوشحالم و سرم شلوقه

خیلی به خودم افتخار میکنم